شکافته سر. کافته سر. کفته سر: قاف از تو رخنه سر شد و عنقا شکسته پر از زال خرد یک تنه تنها چه خواستی. خاقانی. عمر پلی است رخنه سر، حادثه سیل پل شکن کوش که نارسیده سیل از پل رخنه بگذری. خاقانی
شکافته سر. کافته سر. کفته سر: قاف از تو رخنه سر شد و عنقا شکسته پر از زال خرد یک تنه تنها چه خواستی. خاقانی. عمر پلی است رخنه سر، حادثه سیل پل شکن کوش که نارسیده سیل از پل رخنه بگذری. خاقانی
کسی که می گدازد مس و روی را با هم و از آن هاون و منقل و اسباب دیگر و توپ می سازد. (ناظم الاطباء). کسی که بوسیلۀ ذوب فلزات ظروف و آلات مختلف و توپ و غیره سازد. (فرهنگ فارسی معین). آنکه روی وشیشه و امثال آن را گداخته در قالبها ریزد و از آن ظرفها سازد. (آنندراج). آنکه فلزات را می گدازد خواه طلا باشد خواه نقره یا فلز دیگر. (از شعوری ج 2 ص 18). صائغ. آنکه مفرغ سازد. (یادداشت مؤلف) : خود بخود بادۀ عیش از قدمم می ریزد گوییا جام مرا ریخته گر ساخته است. سعید اشرف (از آنندراج). رجوع به صائغ شود
کسی که می گدازد مس و روی را با هم و از آن هاون و منقل و اسباب دیگر و توپ می سازد. (ناظم الاطباء). کسی که بوسیلۀ ذوب فلزات ظروف و آلات مختلف و توپ و غیره سازد. (فرهنگ فارسی معین). آنکه روی وشیشه و امثال آن را گداخته در قالبها ریزد و از آن ظرفها سازد. (آنندراج). آنکه فلزات را می گدازد خواه طلا باشد خواه نقره یا فلز دیگر. (از شعوری ج 2 ص 18). صائغ. آنکه مفرغ سازد. (یادداشت مؤلف) : خود بخود بادۀ عیش از قدمم می ریزد گوییا جام مرا ریخته گر ساخته است. سعید اشرف (از آنندراج). رجوع به صائغ شود
نام مورخ ایرانی که دو مورخ یونانی: مالالاس و تئوفانس مطالب خود را از وی گرفته اند و در جای دیگر باین نام برنخورده ایم. رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 383 شود
نام مورخ ایرانی که دو مورخ یونانی: مالالاس و تئوفانس مطالب خود را از وی گرفته اند و در جای دیگر باین نام برنخورده ایم. رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 383 شود
شغل و عمل ریخته گر. (ناظم الاطباء). صوغ. صیاغت. (یادداشت مؤلف). رجوع به این دو مصدر شود، قالب ریزی مواد و مصالح بنایی به صورت صوغ فلزات، استحکام بنا را: پس عضدالدوله به ریخته گری روی آن دره برآورد مانند سدی عظیم. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 156)
شغل و عمل ریخته گر. (ناظم الاطباء). صوغ. صیاغت. (یادداشت مؤلف). رجوع به این دو مصدر شود، قالب ریزی مواد و مصالح بنایی به صورت صوغ فلزات، استحکام بنا را: پس عضدالدوله به ریخته گری روی آن دره برآورد مانند سدی عظیم. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 156)